۳۱ شهریور ۱۳۸۸

چنین است روزگار

شب – داخلی – مکانی نامعلوم - اکنون
نگاه دکتر حیدری با تردید میهمانان برنامه اش را درمی نوردد. دکتر سعید شریعتی -با شتاب و استیصال- تذکره الاولیاء را ورق می زند تا به او نشان دهد که فضیل عیاض، آن عیّار راهزن، چگونه در معرض آیتی از آیات کتاب خدا، در لحظه ای به نور رسیده است.

شب – داخلی – مکانی نامعلوم - اکنون
ماکس وبر بر جایگاه متهمان ایستاده است. اعتراف می کند که اشتباه کرده است. از رهبری، مردم، شهدا و روح امام راحل عذر خواهی می کند. با نگاهی سرشار از سپاس، به دکتر حجاریان نگاه می کند.
(طنین چکش عدالت بر میز قضاوت و اقرار صریح ماکس وبر)
- چهارمین رکن مشروعیت ولایت فقیه در کنار قانون، سنت، کاریزما؛ استمرار ولایت پیامبر است.

شب – داخلی – مکانی نامعلوم - فردا
اهل حکومت انشاء می کنند:
"از آنجا که ضال و مضل بودن علوم انسانی و تئوریهای واضعین غربی آنها و نیز گردش آن در سیکلی ناقص، مشخص و مسلم و مبرهن است، حذف آنها در همه ی مقاطع تحصیلی ضروری، و بر اهل تحقیق در حوزه های علمیه فرض است که علوم انسان حقیقی را از مفاهیم نورانی اسلام استنباط و استخراج و پس از تدوین جاگزین آن مطالب انحرافی نمایند..."
استاد رحیم پور ازغدی، لیقه در دوات می گذارد. قلم می تراشد و با لبخندی فاتحانه کتابت آغاز می کند. استاد مصباح در صندوق خانه ای دور، در انبوه کتابهایی پر از غبار پرسه می زند.

روز – داخلی - خیمه ای در صحرا – گذشته
"علی" بر نعلینی هزار وصله باز وصله می دوزد. در پاسخ نگاه مبهوت ابن عباس می گوید:
- ارزش این نعلین هزاربار از امارت بر شما برای من بالاتر است، مگر آنکه حق مظلومی را به او برگردانم و از باطلی جلوگیری کنم.

روز – خارجی – خیابانها - اکنون
اهل ولایت، کف بر لب و خشم در نگاه، دشنام بر لب و سلاح در دست، بر صف سکوت می تازند. خون. فریاد. مظلومیت. ودودزهری تند و مشام آزار که در هوا می تند.

روز – داخلی – خانه ی سهراب - اکنون
"مادر سهراب" دستِ "مادر مسعود" را در دستهایش می فشارد. دیگر گریه هم نمی کند. گرفته صدایی از حنجره اش می گذرد:
- من به فرزندانم گفتم شما کاری نکنید. من خودم حق سهرابم را خواهم گرفت.

روز – خارجی – صحرایی مصیبت زده - گذشته و اکنون
"زینب" زنجیر بر دست و يای واسیر، حماسه ای جاودان را روایت می کند.
تمام صحنه ها در هم می آميزند. مهندس عطریانفر نه خود راعریان در برابر حقیقت؛ که در برابر خود، حقیقتِ عریان را می بیند.
(تحلیل همه ی تصاویر در گلدسته ای سبز که آوای اذان موذن زاده ازان برمی خیزد )

درباره من

من چه سبزم امروز و چه اندازه دلم بیتاب است...