۶ شهریور ۱۳۸۸

برای کاظم آقا صدیقی مردی که امام جمعه شد!

کاظم آقا! این نوشته ازسر عقده ی آن سالهایی از جوانی نیست که به حکم تو در جایی شبیه آب انبار گذراندم. به داغ دوستانی هم نیست که بی هیچ گناهی تو ملحد و محارب و مفسد فی الارضشان دانستی.
می دانی! ژست تو به صورت خدادای جوری است که آدم خیال می کند پلنگ صورتی هم که تماشا کنی های های گریه می کنی ولی برای من که تو را اولین بار در دهه ی شصت آنسوی مسند قضاوت نشسته دیدم روشن است که تو چیز دیگری هستی که به روزش همه خواهند دانست.

آنچه از آن روزگار در ذهن من مانده است نگاه جگر خراش و لبخندهای چرک رنگی بود که از خود صادر می کردی، پرسش های ناجوانمردانه های که از اسرای زن می کردی و حتما یادت هست این کلام متواتر و مزورانه را که برای اثبات جرم همه ی ما تکرار می کردی :"شما با عملتان قلب امام را به درد آورده اید". در آن روز و روزگار - مثل امروز - البته اسبابی که بتوان با آن اندازه گیری کرد که عمل ما تا چه حد باعث ایجاد درد در قلب قبله ی تو شده وجود نداشت. همین بود شاید که احکام شما هم همینجور کیلویی صادر می شد. از دست کم یک سال حبس تعزیری تا اعدام، بسته به جسارت آنکه از سوء قضا تو باید سرنوشتش را رقم می زدی. شما مصداق صریح همان کسانی بودید که قضاوت را کاری آسان برمی شمرند، تنها با نگاه به یک معیار، آنکه باید دانست که " طوغای" چه می خواهد.
امروز هم بر جایگاه امام جمعه همان بودی که بود. پس از این همه سال هنوز دلت نگران قلب اکابر قوم است و غرغره می کنی همان را که از کاروان بزرگترهایت به جا مانده است. تو واقعا خیال می کنی که:
مجلس برای رای اعتماد به کابینه جلیله لنگ رهنمود تو بوده است؟!
اگر فرمایش پیشوایت را در باره ی "طراحی جنگ نرم پیش از انتخابات" تایید نمی کردی ممکن بود برخی گمان کنند شما لالی؟!
اگر در باره ی تجهیز رئیس جمهورت تاکید نکرده بودی کسی کسر جهیزیه ایشان می گذاشت؟!
عجیب است که عمله ی مداح جور این همه به هم شبیه ند! کنار میرزا آقا خان نوری که بایستی در قدر و قواره آنقدر به او شبیهی که نه "میرزا تقی" و نه "میر حسین" با همه ی ذکاوتشان سر در نمی آورند که کدام به کدام است!
اگر قرار باشد -مثل دیوار- همانی باشی که بود، عاقبتت همان می شود که کسی از سر ترحم با خطی معوج بر رویت بنویسد: " لطفا اینجا آشغال نریزید"

درباره من

من چه سبزم امروز و چه اندازه دلم بیتاب است...